وقتی رفت خنده بر لب داشت چون من را له کرد
وقتی رفت دستهایش را در هم قلاب کرده بود چون تکه های قلبم در ان بود
وقتی رفت یک کفش تازه داشت چون من ان کفشش را برای این که نرود سوزاندم
وقتی رفت حتی از من خدا حافظی هم نکرد چون دیگری را داشت ولی من از او خداحافظی کردم چون بعد از اون هیچ اویی در زندگیم نبود .................................
با اجازه خدا...
برچسب : نویسنده : سعیده saideh بازدید : 386